«وقت سینما»/ هادی اعتمادیمجد: یازده سال بعد از ورود به بازیگری، یک کارنامه متوازن دارد. در این یک دهه تقریباً سالی یک فیلم و سریال بازی کرده و به قول معروف، خیلی شلوغش نکرده. همانطور که ترجیح داده حاشیهتراشی را فراموش کند، سرش را بیندازد پایین و صرفاً به امور بازیگریاش بپردازد. تصمیمی که شاید او را از موجهای محفلی متداول در تقسیم نقشها دور کند، ولی در وجه مثبت، از او چهره هنرپیشهای متین ساخته که به هر قیمتی حاضر به دیده شدن نیست.
هر چند رُل یک زیاد نداشته و اغلب حد واسط کاراکترهای فرعی و اصلی حرکت کرده، اما به تناسب و اقتضای نقش، کارکردی دارد که به چشم میآید. نقشهای مونوتون را سیالیت میبخشد و در کالبد شخصیتهای اکتیو و مقتدر، به اندازه کافی قانعکننده و برونگراست.
از دیبا زاهدی سریال «جنگل آسفالت» در حال پخش است. دومین نقش بیشتر دیده شده او طی دو – سه سال اخیر. پیشتر هم در سریال پرحاشیه اما رو به نزول «گناه فرشته»، فرصت یافت تا غالب زمان بازیاش را در کنار دو استخوان خرد کرده بازیگری، مهدی سلطانی و شهاب حسینی سپری کند.
نازلی در «گناه فرشته» جنبههای شخصیتی متضادی داشت که در بازی زاهدی لحاظ شد. در عین مخاطرات شغلی و تعارضاتی که در جریان پروندهها با کارفرمایش حامد تهرانی (حسینی) داشت و گاه بدل به مشاجرههای تند میشد و پای مشفق (سلطانی) را هم به بحثها باز میکرد، در مواجهه با تهدیدات، در لاک دفاعی فرو میرفت و ابعاد تنهایی و هراس یک دختر جوان را بخوبی به تصویر میکشید.
در «جنگل آسفالت» اما زاهدی شخصیت مقتدری را به نمایش گذاشته. غزال دختری است که ناخواسته باید در چند جبهه با دور و بریها و آشناهایش بجنگد و در تناقض آشکاری، در گیر و گور ناسازگاریها، گاه عصای دستشان هم باشد. در اوج اختلاف با خواهر کممهرش سیمین (ریما رامینفر) و همسر زیادهخواه و طعنهزن او ایرج (امیر جعفری)، راضی میشود شب در بیمارستان پیش خواهر ناخوش احوال بماند و بدعهدیها را فراموش کند.
دلباختگی یک طرفهاش به بهمن (نوید محمدزاده) را با عتابها و کممحلیهای او تاب بیاورد و با رفتار تهوعآور خاطرخواه داغانش حمید بهمنی (امین میری)، یا به قول ایرج «همین یک خواستگار عملی مفنگی!» مدارا کند.
زاهدی در نقش غزال، تعادل مناسبی میان این همه موقعیت ایجاد کرده.
او نشان داده با همین تعادل در انتخاب و بازی و رویکرد مینی مالیستی، آرامآرام میتوان نشانههای پیشرفت را دید.