«وقت سینما»/ کسری مجد: پژمان بازغی سوار اتومبیلش میشود. در خیابان میراند. به مقصد میرسد. پیاده میشود و راه پلههای خانه یا راهروی محل کار را طی میکند تا به لوکیشن اصلی برسد و دیالوگی برقرار شود! حمید گودرزی مشغول رانندگی است. به مقصد میرسد. پیاده میشود. در را باز میکند و در خانه یا شرکتِ سوت و کورش قدم میزند.
دقایق همینطور میگذرند و ما یا در نماهای کروماکی توی ذوق زننده یا زمانهای مُرده باید منتظر پیشرفت قصه باشیم! دیگر بازیگران نیز تقریباً به همین ترتیب و گاهی کشدارتر و طولانیتر مشغول وقتکُشی هستند!
سه سال پیش که «نوار زرد ۲» از شبکه دو پخش شد، سروش محمدزاده نشان داد فضای سریالهای پلیسی – معمایی را خوب میشناسد. ریتم برایش مهم است. تناسب داستان را در مقیاس قسمتهای یک سریال میسنجد و در حد همان روایت تصویریاش مبادرت میکند. همانطور که در سریالهای «سیاوش» و تا حدودی در «سوران» این مهم تحقق یافت.
سریال پلیسی – معمایی «غریبه» هر چند استارت گیرایی داشت، اما تکیه بیش از حد به یک ایده، بدون طراحی خرده داستانهای جذابِ کافی برای آنچه قرار بوده بیش از ۳۰ قسمت تداوم پیدا کند، کاری حوصله سر بر تحویل داد.
اینکه مردی به صورت اتفاقی، همسرِ درگذشتهاش را در کادر گزارش خبری زنده تلویزیون ببیند و از آنسو نتایج تحقیقاتش از سوی عواملی ناشناس به سرقت برود تا این دو قضیه بزودی با هم پیوند بیابند، ایده جالبی است؛ اما نه به این قیمت که بدون در نظر گرفتن ظرفیت روایی آن، مدام تغییر لوکیشن بدهیم تا زمان بگذرد.
دیالوگهای تکراری و طرح پرسشها و رجوع به موقعیتهای بارها دیده شده که کمکی هم به گرهگشاییها نمیکنند، آیا چیزی جز آب بستن است؟! در این میان قطعاً تدوینگر هم مکلف شده تا با نماهای دور ریز، تایم را بیشتر کند. پلانهای بدون کارکرد و خستهکنندهای که «غریبه» را از ریتم انداختند.
قهر و آشتیهای مدام و تکراری کاراکترهای اصلی سینا (بازغی) و امیرعلی (گودرزی) با همسرانشان راحله (محیا دهقانی) و ارغوان (مهشید جوادی) – که مثلاً روانشناس هم هست و لابد باید منطقی عمل کند!-، مجادلههای بارها مطرح شده سینا و امیرعلی و… نیز باری مضاعف بر شانههای نحیف قصه شدند.
«غریبه» میتوانست در تعداد قسمتهای کمتری ساخته شود تا کش دادن قصه در این حجم طولانی، اثرگذاری آن را از بین نبرد.