«وقت سینما»/ هادی اعتمادیمجد: قدیمترها شاید بدمنها آنقدر شیک و پیک و ظاهراً جنتلمن نبودند. اغلب از سر و رویشان پلیدی و بی همه چیزی میبارید! اسطوره پلشتی و خباثت تصویر میشدند و ویترین جوری طراحی میشد که شکی در طینت بد آنها باقی نماند. حالا میخواست جلال پیشوائیانِ فقید در سینمای پیش از انقلاب باشد یا همین یک دهه پیش و بابک حمیدیان در «هیس دخترها فریاد نمیزنند».
شخصیتهای منفی این روزگار، اما خوب رنگ عوض کردهاند. مثل دنیای واقعی، تشخیصشان از آدم حسابیها در نگاه اول دشوار شده.
امیرحسین فتحی به نقش سامان در سریال «قطب شمال» یکی از همین نمونههاست.
(خطر اسپویل) او شیدای ارغوان، دختری شده که نامزد رفیقش همایون بوده. با دسیسهچینی و پروندهسازی برای رفیقِ بنده خدا و جعل روایت و صحنهسازی، دختر را به چنگ آورده. مال و اموال را هم بالا کشیده.
حالا، اما ورق برگشته و دست تقدیر اراده کرده حالش را جا بیاورد. او مانده و قایمکیهای ریز و درشتی که دارند رو میشوند. هر چه زور میزند یکی را راست و ریس و رفع و رجوع کند، گندکاری دیگری سر از خاک بیرون میزند!
فتحی اگرچه نقش منفی کم نداشته، اینجا اما در یکی از پختهترین و سرحالترین اوقاتش به سر میبرد. بویژه اینکه فرزاد فرزین در قطب مخالف، در ارائه بازی درونی، شکننده ظاهر شده و فتحی در سکانسهای مشترک با او دست بالا را دارد.
دیالوگهای ساده و کوتاه را هم با چاشنی سنجیده زبان بدن، میگوید؛ شده در حد حرکت جزئی سر، نگاه معنادار و یا اشاره انگشت. خلاًهای فیلمنامه یا فوکوس نکردنهای قصه روی کاراکتر را با تمرکز روی میمیک پر میکند. ضرورتهای بازی در سکوت را برای سیاه و مرموزتر جلوه دادن شخصیت بلد شده. روی تُن صدایش تسلط کافی دارد و به وقتش و درست، از اوج و فرود آن بهره میبرد تا اثرگذارتر باشد. نه اینکه هر دفعه عربده بزند تا حالی کند دارد خیلی خوب بازی میکند! (هر چند شاید بهتر باشد کمی دیگر روی بیانش کار کند)
خلاصه هر چه از دستش بر میآمده، کرده تا سامان، همانی شود که باید! در این مسیر از جثه بزرگش هم قشنگ استفاده بهینه کرده. تبلور وجه نفرتانگیز سامان در باجخواهی و جنایت، همپای همدلیای که عشقش نسبت به ارغوان نزد تماشاگر ایجاد میکند، در بازی فتحی جلوهگر است.
همه اینها یعنی او پیشرفت کرده… .