صفحه اصلی > سینما و فرهنگی و هنری و نقد و هنرمندان و یادداشت : نگاهی به آخرین ساخته ابراهیم حاتمی‌کیا/ «موسی کلیم‌الله به وقت طلوع»؛ بازخوانی مجدد یک داستان آشنا

نگاهی به آخرین ساخته ابراهیم حاتمی‌کیا/ «موسی کلیم‌الله به وقت طلوع»؛ بازخوانی مجدد یک داستان آشنا

از نگاه خوانندگان «وقت سینما»/ نوید جعفری: بزرگترین شاخصه در فیلمسازی ابراهیم حاتمی‌کیا از همان زمان که سینما را بخشی از روایت شخصی خودش در جبهه می‌دانست تا داستان آن روزها و آدم‌هایش را روایت کند و چه پس از «از کرخه تا راین» و «آژانس شیشه‌ای» داستان‌گویی اوست.

حاتمی‌کیا نبض مخاطب را در دست دارد و می‌داند چگونه داستان‌سرایی کند، برای فیلمسازی غیر آکادمیک همانند او که بر اساس تجربه شخصی و دلش فیلم می‌سازد این نوعی استعداد شخصی است که به اصطلاح بلد است چطور داستان را آن‌چنان با فراز و فرود تعریف کند که هم احساس مخاطب را درگیر کند و هم او را تا پایان با خود همراه سازد.

حاتمی‌کیا ابایی ندارد که خود را فیلمساز سفارشی بداند و بگوید برای مفاهیمی فیلم می‌سازد که خواسته سیاست‌گذاران است و اتفاقا همین صداقت او برگ برنده او در مقابل فیلمسازانی است که اگرچه سفارشی‌ساز هستند، اما خود را در جهت مقابل نشان می‌دهند.

وقتی صحبت از داستان می‌شود، فرقی ندارد که بدل به فیلمنامه شود یا نمایشنامه یا رمان، در بطن داستان باید چیزی برای ادامه دادن وجود داشته باشد، اما وقتی صحبت از ساختار دراماتیک می‌شود، دیگر تنها خود داستان مهم نیست، روایت داستان و ملزوماتی که باید در نهایت منجر به دنبال کردن مخاطب شود را نمی‌شود به ضرب و زور بازیگران یا موسیقی و جلوه‌های بصری جبران کرد.

همه این مقدمه را گفتم تا به این برسم که وقتی «موسی کلیم‌الله؛ به وقت طلوع» را در جشنواره فیلم فجر دیدم این پرسش ذهنم را درگیر کرد که اصولا چرا باید فیلمسازی همانند او بخشی از سریالش را جدا و بدل به فیلمی کند که نمی‌تواند این کنش و کشش را در مخاطب ایجاد کند.

روایات و داستان‌های مذهبی یا غیر مذهبی که بارها و بارها شنیده شده‌اند و حتی بخشی از سیستم کتاب‌های درسی و آموزشی بوده‌اند به دلیل این‌که هیچ نکته مخفی برای تعلیق ندارند، پروژه‌های دشوار برای بدل شدن به فیلم و تئاتر هستند. چرا که مخاطب از کودکی داستان را به صورت حداقل کلی می‌داند و مهم‌تر این‌که از مهم‌ترین بخش تعلیق که همان پایان است مطلع است، پس چه چیزی در کلیت داستان می‌تواند او را وادار به دیدن ادامه داستان کند؟

اما با همه این توضیحات یادمان باشد که نمونه‌های موفق از روایت بر اساس داستانی از پیش تعریف شده هم وجود دارد، اتفاقی که در دهه ۷۰ با سریال «امام علی(ع)» می‌افتد یا آثار تاریخی معاصرتر همانند «سلطان صاحبقران» یا «کمال‌الملک» که به دوره‌ای تاریخی می‌پردازد و در آن شاهد مرور زندگی امیرکبیر یا کمال‌الملک به عنوان دو شخصیت تاریخی هستیم.

اما «موسی کلیم‌الله» عملا از چند جهت موفق عمل نمی‌کند، نخست رقابت با فیلم تحسین شده‌ای همانند «ده فرمان» ساخته سیسیل بی دومیل که حدودا ۷۰ سال از ساخت آن می‌گذرد، اما همچنان اثری شاخص و دیدنی در سینمای جهان است.

اثری درخشان که دقیقا داستان را از جایی که باید آغاز می‌کند و با توجه به محدودیت‌های امکانات و جلوه‌های بصری در دهه ۵۰ میلادی توانست به عنوان اثری قابل توجه در سینمای جهان مطرح و ماندگار شود.

آخرین ساخته حاتمی‌کیا اصولا مدیوم سینما را ندارد و کاش تا زمان پخش کامل سریال، این نسخه سینمایی ارائه نمی‌شد چرا که در نسخه سینمایی برای رسیدن به مدت زمانی منطقی برای فیلم آن هم بیش از دو ساعت بسیاری از ارتباطات و صحنه‌ها کوتاه شده تا بدل به نسخه سینمایی شود در حالی که در سریال به دلیل تقسیم‌بندی اتفاقات به قسمت‌های ریزتر امکان پرداخت و بسط بیشتری چه در داستان و شخصیت وجود دارد.

نکته بعدی انتخاب بخشی از داستان زندگی حضرت موسی(ع) است که بر خلاف دوران جوانی و ورودش به کاخ فرعون عملا نکته دراماتیک برجسته‌ای ندارد. تمام این فیلم ۱۳۵ دقیقه‌ای به جز دو اتفاق اصلی یکی خواب فرعون و پیش‌بینی پیشگوی دربار و نهایتا به آب انداختن موسی توسط مادر و خواهرش هیچ اتفاق مهم دیگری ندارد. در حالی که اصل اتفاقات و کنش و واکنش‌ها در ادامه و در زمان از آب گرفتن سبد توسط درباریان و همسر فرعون آسیه آغاز می‌شود.

انتخاب این بخش از داستان که قطعا در سریال سیری منطقی و درست را دنبال می‌کند برای تدوین و ساخت یک فیلم سینمایی آن هم با در نظر گرفتن سیر اتفاقات معمولی چندان مخاطب را راضی نمی‌کند. احتمالا اگر حاتمی‌کیا مسیر سریال را ادامه و پس از پایان سریال، نسخه‌ای سینمایی از تمام رویدادهای زندگی حضرت موسی(ع) تهیه می‌کرد به مراتب با اثری قابل توجه روبرو بودیم.

جلوه‌های بصری فیلم به نسبت رویدادهای داستان قابل توجه است هر چند هنوز با آن تعریف و نگاهی که به جلوه‌های سینمایی امروز جهان وجود دارد، فاصله بسیاری داریم، اما تصویربرداری در کنار جلوه‌های صوتی توانسته به فیلم کمک بسیاری کند.

نگارنده نیز همچون بسیاری از مخاطبان معتقد است حال که قرار بود تنها داستان تولد تا به آب انداختن موسی(ع) روایت شود، می‌شد بسیاری از بخش‌های فیلم از جمله اضافه‌گویی‌ها را حذف کرد و اتفاقا تمام تمرکز را بر همین چند مورد مهم داستان قرار داد؛ خواب فرعون، تعبیر خواب و پیشگویی، تلاش برای از بین بردن فرزندان پسر قوم و نهایتا تولد و به آب انداخته شدن حضرت موسی(ع)، اما آن‌چه ریتم فیلم را دچار مشکل کرده است پرداخت بیش از حد و اضافه‌گویی در سایر بخش‌های داستان است.

«موسی کلیم‌الله» چند بازی قابل توجه دارد، نخست بازی بسیار دقیق و تأثیرگذار فرهاد آییش در نقش جادوگر پیشگوی دربار فرعون که با هنرمندی بسیار توانسته به شخصیت‌پردازی متفاوت و شخصی از نقش برسد و تماشاگر را با خود همراه کند.

بازی علیرضا کمالی در نقش پدر حضرت موسی(ع) و بهنام تشکر در نقش فرعون دو بازی دیگر خوب فیلم است که فارغ از هرگونه خودنمایی تلاش کرده‌اند به نقش وفادار باشند.

مریلا زارعی اما در نقش مادر موسی، عملا در ادامه همان مسیر پیشین نقش‌های خود است، چیزی شبیه همان ارائه شخصیت در فیلم «بادیگارد» یا سایر نقش‌های مادر، با این تفاوت که در این فیلم به دلیل نوع فضا و دیالوگ فقط در شکل بیرونی ایفاگر نقش است.

فیلم سینمایی «موسی کلیم‌الله؛ به وقت طلوع» در کارنامه ابراهیم حاتمی‌کیا، کارگردانی که آثاری همانند «آژانس شیشه‌ای»، «روبان قرمز»، «به نام پدر» و… را دارد، اثری چندان درخشان نیست.

هر چند که برای برخی مخاطبان مروری بر داستان حضرت موسی(ع) می‌تواند جذابیت روایی داشته باشد، اما قطعا بسیاری ترجیح می‌دهند شاهد سریال کامل موسی(ع) باشند.

vaghte cinema

اخبار مرتبط

حسام بیگِ «روزی روزگاری» مهمان «۱۰۰۱» می‌شود

محسن کیایی امشب در «۱۰۰۱» از بازیگر سریال  «روزی روزگاری» میزبانی می‌کند. …

رقابت در مرحله نهایی جشنواره «عروسک‌خونه» آغاز شد/ اعلام آثار راه یافته

دبیرخانه سومین جشنواره نمایش عروسکی تلویزیونی «عروسک‌خونه» آثار منتخب برای حضور در…

عیدی مشترک تصویر شهر و دفاتر پخش سینمایی به سادات

به مناسبت عید سعید غدیر خم، سادات می‌توانند با یک همراه به‌…

دیدگاهتان را بنویسید